مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
صدایی میرسد، آری، پیمبر دختری آورد که از آسیه و مـریـم مقـام برتـری آورد نگو دختر، بگو گوهر، بگو آئینه اطهـر بگو صدیـقه کـبری، تـمام سـوره کـوثـر اگر دریا شود جوهر، درختان هم اگر دفتر بمانند عاجز از وصف جلال حضرت مادر ببار ای چشمه هستی معطر کن فضاها را شکوفا کن طبیعت را بده جانی به صحراها که بانویی بهـشتی آمده چشم نبی روشن به یومن این خبر دارد عجب پیراهنی بر تن همه حیرت زده از او چو اسرافیل و میکائیل پیمبر گفت و گو دارد چه میگوید به جبرائیل بنازم صوت ربانی که در گوش نبی گفته که زهرا قبل خلقت با خدایش یا علی گفته خدا با نام زهـرا آفـرینـش را مزیّن کرد صراة المستقیمش را خود زهرا معین کرد عجب دردانهای داده خدا بر اهل این دنیا که او راضیه و مرضیه و انسیة الحورا محـبّـین را جـدا کـرده برای جـنّت الاعـلا به تنهایی شفاعت میکند پیش از علی ما را |